مــســت بگو راســت بگو…..تا شب یلداست
بگــــو
تا نفسی هست بگو….هرچی دلت خواست
بگــــو
خسته و بی تاب شدم….محو شدم
خواب شدم …
خـــســتــه از این پنجــره ها…منتظرت
قاب شدم
گریه بر این حال کشید…..اشک بر این
فال کشید
بر تــن بی دست خـــدا….نقش دوتا
بــال کشـیـد
خار شدم…..پست شدم…..با همه…یکدســـت
شـــدم
تشنه ی بی آب شدی….نیست از این…هسـت
شـــدم
مســت بگو راســت بگو……تا شب یلداست
بگـــو
تا نفسم هست بگو…..هرچی دلت خواست
بگـــو
خسته و بی تاب شدم….محو شدم
خواب شدم
خســته از این پنجــره ها…منتـــظرت
قــاب شدم