• وبلاگ : سكوت باران....
  • يادداشت : آمديم...بوديد ولي...رفتيم...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    عجب شعر قشنگي بود. به خصوص اون تيکه : مي خوام دلم تو قفس دست خدا اسير باشه اگه آزاد باشه دلم مي خواد اصلا دل نباشه...

    به قول معروف زيارتتون قبول

    + ياسمن 
    زينب جان هم متن هاي وبلاگت هم خود وبلاگت هم اون شعر قشنگه همه و همه عالين اميدوارم هميشه موفق باشي
    پاسخ

    tnx dear


    آري نفسهايمان به شماره افتاده

    ديگر توا اين شهر دودي را نداريم

    حاج همت !دست ما را هم بگير.

    نه ... نگو تقدير است ... بگو امتحان است ... امتحاني که شهدا مي خواهند بابت گريه هايمان از ما بگيرند ... بابت عشقمان ... مي خواهند ببينند ما که برگرديم چه قدر دلمان برايشان تنگ مي شود ... مايي که آن جا عاشقانه گريستيم و آسماني شدنشان را به چشم نديديم اما شنيديم ... دلمان را مي گيرند که باز هم پيششان برگرديم ... برمان مي گردانند که بهشان عادت نکنيم ... وگرنه شهدا هم دل دارند ... دلشان برايمان تنگ مي شود ... من مطمئنم وقتي اشک مي ريختيم و دلمان تاب خداحاظي نداشت آن ها هم پشت سرمان اشک مي ريختند و نمي دانستند چه طور راهيمان کنند که برويم ...
    + روسياه 
    Kami az in khakishodn b ma HM beds....
    + سنا....ابري ابري 

    حاج حسين يکتا مي گفت: خود لعنتي ات، دل لعنتي ات را گذاشته اي که بيايي ديدار شهدا؟

    من اما دلم را جا نگذاشته بودم. دلم را، خودم را برده بودم که همان جا جا بگذارم...

    خودم، دلم ،همان جا ماند.........

    پاسخ

    تكه اي از دلم جامانده بود...تكه اي ديگر نيز امسال جا ماند...بي دل برگشته ام..نه با دلي تكه تكه...
    + ؟ 


    faght mitonam begam kheili kheili kheili ghashnag bod...

    vaghan das be ghalamet khrili khbeeeeeee

    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ پنج شنبه 11 اسفند 90 نوشته (آمديم...بوديد ولي...رفتيم...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    ممنون